Фарси – государственный язык Ирана


مسئله ایران و امریکا

عذاب عقل سلیم

 

حدوداًسال 1550  یولی سوم پاپ اعظم رم ضمن صحبت با یکی از پادشاهان اروپای غربی یکی ازبهترین عبارت های  تاریخ بشری را به زبان آورد : " پسرم ! مگر تو نمی دانی که اداره کردن دنیا عقل چندانی نیازندارد؟".

اگر جامعه و پلیس امریکا به من اجازه می داد، این عبارت را با خطی طلایی پایین مجسمه آزادی می نوشتم.چرا که به نظر می رسد این عبارت به بیش از یک نسل از کاخ سفید نشینان پرو بال داده آنها را برای حکومت امیدوار می سازد.بعضی اوقات به نظرم می آید که بوش پدر همین جمله را در گوش پسرش خوانده است و الا به هیچ شکل دیگری نمی توان این تب و تاب دولت بوش را در سیاست خارجی توجیه کرد.حقیقتاً که ارثی است!

به یاد دارم که یک وقتی مصاحبه آقای برژینسکی  را با روزنامه ای فرانسوی می خواندم .او در جایی با اشاره به گذشته ها ، با افتخار برای خبرنگار تعریف می کند که چطور شوروی را درگیر جنگ افغانستان کرد ه بود. به عقیده وی همین جنگ ستون فقرات حکومت شوروی را خُرد کرد.با شنیدن این جمله ژورنالیست فرانسوی با کنایه اشاره می کند :" از آنجایی که پشت تراژدی 11 سپتامبر ظاهراً همان مردمی قرار داشتند که فعالیت های نظامی امریکایی ها را برای مبارزه با شوروی فراموش نکرده بودند، آن آتش افروزی در افغانستان بعدها به ایالت متحده برگشت " . عین جملات این سیاستمدار معروف را به خاطر ندارم ولی او در حالی که عصبانی شده بود ،چنین جوابی داد که : چطور می توان حادثه مهم و همه جانبه ای همچون سقوط امپراطوری را با 11 سپتامبر مقایسه کرد!

نظر به اینکه سیاستمداری چنین تأثیرگذار احمق  نیست، پس می توان گفت ، فرمولی که توسط مرحوم ژنرال لِبِد ـ که  نشانه ای از هوش او بود ـ طراحی شده بود به کار می آید.اگر عادلانه قضاوت کنیم باید بگویم که سرزمین ما هم به طور استثنائی چنین سیاست بازانی می آفریند .از نمونه های چند سال اخیر می توان لااقل به بیروزوفسکی اشاره کرد.مردم ساده زندگی می کنند و اینان  دنیا را بدون توجه به عواقبش به نحو شیطنت آمیزی به بازی می گیرند.یک کسی بازی بیلیارد را ترجیح می دهد و چنین آدم هایی بازی با سرنوشت انسان ها را.

و حالا برگردیم به موضوع ؛ در سال های اخیر هیچ انتخاباتی به اندازه انتخابات اخیرریاست جمهوری ایران ، واشینگتن را خشمگین نکرده بود .قطعاً اوضاع کاخ سفید چنان غیر عادی است که حتی امکان انفجاری می رود. پیروزی محمود احمدی نژاد درنوع خود مثل سنگ چاقوتیز کنی می ماند که با آن عقل سلیم ــ اگر نگوییم  تعادل روانی  ــ را می توان سنجید.

از یک سو در تهران کسی به قدرت رسیده است که گفته می شود اصول گرا و عامه پسند است ؛ کسی که به طور واضح از مقابله با امریکا و ادامه برنامه هسته ای صحبت می کند ؛ برنامه هسته ای که می تواند منجر به بوجود آمدن قدرت هسته ای دیگری شود.از سوی دیگر، این انتخاب آزاد مردم ایران بوده است که به آن باید احترام گذاشت.اظهارات مکرر واشینگتن و لندن در مورد جعل آراء ، عوام فریبی است.انتخابات عراق زیر انفجارها و در حالی که کشور در اشغال نیروهای بیگانه به سر می برد ،آزادانه است ولی انتخابات ایران با اینکه به مرحله دوم کشیده شد ، چون احمدی نژاد پیروز شد ، آزادانه نیست! اصولاً این از ویژگی های دموکراسی است که کسانی را می تواند به قدرت برساند که الزاماً مورد پسند ما نیستند .

اگر روابط " صمیمانه ! " ایران و ایالت متحده را به یاد بیاوریم ، اگر تمام تهدیداتی که در آستانه انتخابات ایران ،از سوی مقامات امریکایی علیه این کشور ابراز می شد را در نظر بگیریم  و اگر فشارهای اخیر واشینگتن  به آژانس بین المللی انرژی اتمی،روسیه و اروپا در ارتباط با "پرونده هسته ای ایران " را به آن اضافه کنیم ،چنین به نظر می رسید که رفتار خود امریکایی ها تا حدود زیادی منجر به چنین نتیجه ای در انتخابات ایران شد.  در موارد نادری لازم می شود با اظهارات  "حزب اله " موافق بود از جمله در مورد انتخابات ایران که از آن به عنوان سیلی به دهان امریکا یاد کرده است.البته مردم ایران علاوه بر نیش زدن به بوش ، دلایل دیگری برای چنین انتخابی داشته اند به عنوان مثال مردم مشکل نان شب دارند ؛ بعد از سال ها  که حکومت در دست لیبرال ها بود ،این بحث واقعاً مطرح است .احمدی نژاد به مردم قول داد که تغییرات اساسی در زندگی آنان ایجاد شود بنا براین رأی دهندگان او را انتخاب کردند. اما موضوع امریکا برای رأی دهندگان  از اهمیت کمتری برخوردار نبود.

به نظر می رسد که دولت بوش به بن بست رسیده است هر چند که خود، به این مسئله اذعان ندارد؛ اما طبق آخرین نظر سنجی ها، اکثر امریکایی ها بر این باورند که ایالت متحده در عراق " گیر افتاده است " . اوضاع عراق  بحرانی شده است آنهم به دلیل تأثیر کاخ سفید .

می توان تصور کرد که بوش چه عذابی را تحمل می کند ؛  خواست درونی او پاک کردن زمین از رژیم " آیت اله های لعنتی " است که در ابتدا کار سختی هم به نظر نمی رسید ؛ امپراطوری دولت امریکا که تا دیروز مقتدر می نمود توانایی و امکاناتش به آخر خط رسیده است اتفاقاً این امکانات که زمانی بسیار بزرگ جلوه می کرد ، آنچنان هم عظیم نبود.

 البته امریکا قادر است ال – فلوجه را بمباران کند اما برقراری دموکراسی در عراق اشغالی ، و حتی برقراری نظم معمولی در این کشور ، چیزی نیست که در توان امریکا باشد.به عبارت دیگر ، مسائل نظامی – استراتژیکی و سیاسی عملیات در عراق به طور کامل از هم پاشیده است.برای ایالت متحده آنچه از همه وحشتناکتر است اینکه : سیاستهای تعیین شده بدون توجه به مسائل روز دنبال می شوند.در روزهای اخیر رئیس جمهور بوش بار دیگر تأکید کرد که اشغال عراق تا زمانی که لازم باشد ، ادامه خواهد داشت.به نظر می رسد که لااقل تا دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری این کشور هم ادامه داشته باشد .وقتی از خط اصلی منحرف شدی ، بازگشت واقعاً دشوار است.

بعد از حادثه 11 سپتامبر هیچ جا در امریکا احساس امنیت وجود ندارد.کسی نمی تواند تضمین کند که فردا در هر جایی از این کشور انفجاری صورت نگیرد.علاوه بر این تمام آن حس همدردی که بعد از 11 سپتامبر از طرف مردم سراسر دنیا نسبت به امریکایی ها بوجود آمده بود ، توسط دولت بوش صرف شد.حیثیت امریکا لکه دار شده است .همان اتفاقی که در زمان جنگ با ویتنام افتاده بود.ستیزه جویی با سازمان ملل و حقوق بین الملل بر این احساس منفی می افزاید.برای خروج از این انزوا، امریکا ضمن استفاده از ابزارهای گوناگون تا راه اندازی ائتلاف قوی با بعضی کشورها جلو رفت.این نه یک روش برای هدایت دنیا که تضمینی گروهی است.انعکاس این مسائل به اروپا نیز ضربه وارد کرده است .مشکلات فعلی اروپا به میزان قابل ملاحضه ای عبارت است ازپژواک  بحران ایران وشکاف در شورای اروپا.به توافق رسیدن بعد از رنجش همیشه مشکل تر است . به این ترتیب ، امریکا با حمایت ساختگی از اروپای یکپارچه به عنوان متحد در مبارزه با تروریسم تنها باعث ضعیف شدن متحد خود شده است .

تنها با یک ائتلاف ضد تروریستی نمی توان در برابر انتخابات ایران ایستاد.روابط سیاسی و همکاری های اقتصادی میان ایران و روسیه خوب است بنابراین  تنها کاری که دولت امریکا می تواند انجام دهد و انجام خواهد داد ، ضربه زدن به مسکو است.که تنها باعث پیچیده تر شدن روابط دو کشور می شود.بوش با کشورهایی که علیه جنک عراق اعلام موضع کرده اند دچار مشکل خواهد شد.و در مورد حوادث تهران چنین کشورهایی به جاهایی که عاقلانه تر و واقع بینانه  تر از سیاست واشینگتن باشد ، نظر می کنند . به عنوان مثال  پاریس اعلام کرد که قصد دارد دیالوگ با رئیس جمهور منتخب را ادامه دهد اما توجه و هوشیاری خود را در رابطه با مسائل نگران کننده ای همچون  بخش های اعلام نشده برنامه هسته ای و حقوق بشر در ایران حفظ خواهد کرد.

البته زمانی که فردی عوام پسند بر قدرت تکیه می کند شرایط ساده ای نیست .گفته می شود که احمدی نژاد زمانی که هنوز شهردار تهران بود جارو به دست در خیابان راه می رفت .بوریس یلتسین هم در زمان خودش مثل یک آدم معمولی سوار اتوبوس می شد چنین حرکاتی همیشه باعث بالا رفتن محبوبیت چنین شخصیت هایی  و گول خوردن مردم می شود.بنابراین به نظر می رسد که با رئیس جمهور منتخب ایران باید جدی تر برخورد کرد ولی در عین حال نباید پیشاپیش دچار نگرانی شد.معمولاً بعد از شمارش آراء لحن عوام پسند جای خود را به عمل گرایی سیاسی  می دهد باید صبر کرد و منتظر ماند.

این در صورتی است که عقل سلیم تصمیم بگیرد. و الا آدم دوست دارد ضربه وارد کند! خصوصاً که کره زمین ا زیر دستت باشد." پسرم مگر نمی دانی که اداره کردن دنیا هوش ( عقل ) چندانی نیاز ندارد ؟".

 

نظرهیئت تحریریه الزاماً منطبق بر دیدگاه نویسنده  نیست.

پیتر رومانف

RIA “Novosti”  04.07.05 

Hosted by uCoz