Фарси – государственный язык Ирана


 دختران ایرانی

 

در ایران واژه هایی که معادل فمینیزم  باشد وجود ندارد در عوض آمار طلاق از زلزله هایی که رخ می دهد بالاتر نیست.

                         لودمیلا بوتوزُوا

 

در شرق دیدن  زنانی که چادربه سر مثل باد اسب می تازند ، سوار بر ماشین در خیابان ها ویراژ می دهند ،در مسابقات نیزه پرانی شرکت می کنند و یا دنبال توپ فوتبال می دوند ، تعجب آور است.

عشق مخفیانه به ورزش که درمیان اکثر زنان مسلمان وجود دارد ،به عنوان مسئله ای غیر قابل درک برای این جوامع محسوب می شود اماایران که ورزش زنان را به عنوان بخشی از سیاست دولت تلقی می کند، از این قاعده مستثنی است که برگزاری بازی های المپیک زنان مسلمان در تهران معید آن است.خبرنگار " اخبار مسکو" که شاهد این مسابقات ورزشی بوده به جنبه های دیگر زندگی زنان ایرانی نیز توجه نموده است.اصولاً از زمان رُزا لوکزامبورگ و کلارا تزتکین پایه گذاران جنبش زنان،خبرنگار " اخبار مسکو " با این گروه از زنان مشکل داشته است.من کلاً از فمینیست هایی که برای برابری حقوق زن و مرد حاضرند جانشان را فدا کنند می ترسم.بنابر این به محض دیدن یکی از زنان فعال ایرانی که بدون جار و جنجال و هیجان برای حل مسائل اساسی زنان تلاش می کند لذت بردم وقتی که با احساس گفت:- خوب می بینید من به عنوان زنی ساده ولی آزاد در برابر شما نشسته ام...

برایم روشن شد که نه تنها جنبش فمینیستی بلکه حتی واژه هایی که معادل فمینیزم باشد در ایران وجود ندارد.البته باید به این مسئله اشاره کنم که چادر سیاه که زن آزاد ایرانی رااز سر تا پا می پوشاند ،تا روی صورت آن خانم آمده بود.

 

مسکویی های یتیم و بیچاره

خبرنگاران زن  که برای بررسی مسئله زنان از مسکو اعزام شده بودند ، در آن لباس ها به هیچ وجه جلب توجه نمی کردند.روسری هایی که طبق سنت اسلامی باید سر را بپوشاند مرتب سُر می خوردند و پیراهن ها که باید از نمایان شدن برجستگی های بدن جلوگیری کنند، یا آنقدر کوتاه بودند که چیزی را نمی پوشاندند و یا تعمداً لج می کردند و حرص مأموران منکرات خصوصاً مردها را در می آوردند.اما نه تا آن حد که ما را هم در چادر بپیچند.

می توان این مسئله را به عنوان انتقام گیری کوچک از سازمان دهان ایرانی و روسی این مسافرت هم تلقی کرد که ظاهراً بین خودشان مسائل حل نشده داشتند به هر حال نتیجه آن شد که زنان خبرنگار روس که برای " درک مفهوم زن بودن در ایران " به این کشور سفر کرده بودند، جزء طرفداران چهارمین دور بازی های المپیک زنان مسلمان تلقی شدند که در هم زمان با ما به تهران آمده بودند.

اما عواقب این عدم هماهنگی قسمت وحشتناک قضیه شد:به منظور حفظ امنیت نمی دانم چه کسی،بلیط های برگشت و پاسپورتهای ما را گرفتند، تا خرخره به ما ماکارونی و گوشت خوراندند در عوض به ندرت ما را از هتل به محل مسابقات می بردند؛جایی که تنها  عکس گرفتن از گلف بازان و نیزه پرانان محجبه مجاز بود ودر مورد چهارده رشته دیگر ورزشی که زنان بدون حجاب و در مواردی با مایو انجام می دادند،عکس برداری ممنوع بود.این مسابقات در سالن های بسته بدون حضور آقایان برگزار می شد که تماشاگران زن هم چندان تشویق نمی کردند.به این ترتیب گروه خبرنگاران روس  که از بیکاری نمی دانستند چه کار کنند شروع به تشویق بازی کنان کردند آنهم به نحوی پر سر و صدا و حتی وحشیانه!

به هر حال بازی ها جالب بودند ، ایران  به مقام اول رسید و ما را به کشورمان برگرداندند.

در میان مردم

رنجیدن ازایرانیان که به ما تنها یک بخش از زندگی بازی کنان زن را نشان دادند،عادلانه نیست ؛چرا که اولاً چیزهایی می شد از پنجره اتوبوس مشاهده کرد مثل ماشین های خسارت دیده در اثر تصادفات که زنان راننده آنها کمتر از مردان نیستند ؛آنهم با رانندگی خاص ایرانی ها که اگر در مسکو بود ، مأموران راهنمایی و رانندگی ظرف یک هفته خرج یکسالشان در می آمد.ثانیاً برای اینکه زنان خبرنگار را در محیطی بسته نگه داری فقط یک راه دارد آنهم دستبند زدن است که خدا را شکر ایران چنین کشوری نیست و امکان جیم شدن همیشه هست.خصوصاً اگر بدانی به کجا باید بروی.به عنوان مثال کلمه " مغازه " و "بازار" را به هر زبانی بگویی، راننده تاکسی می فهمد اما ما می خواستیم به دانشگاه ها برویم جایی که آزاد اندیشی وجود دارد ، می خواستیم به سازمان ها و تشکیلات اجتماعی که  زنان را برای مبارزه علیه ستمکاری مردان فرا می خوانند سر بزنیم.اما خیلی بد شانسی آوردیم چرا که گردانندگان حرکت های فمینیستی تماماً زنانی بودند تحصیل کرده که از زندگی ،رژیم و شوهران خود کاملاً راضی بودند.با خود فکر کردیم  شاید این شک که زنان شرقی در زندگی وظیفه سنگینی دارند – موضوعی که محققان غربی به طور خستگی ناپذیر از آن صحبت می کنند – تصوری بیش نیست.

سردبیر یکی از مجلات زنان تهران بیش از نیمساعت برای ما توضیح  داد که وظیفه سنگین زنان کشورش مربوط به دوران ستم شاهی می شود و بعد از انقلاب اسلامی همه چیز تغییر کرده است.

زنان خبرنگار با تعجب  پرسیدند:- چطور تغییر کرده است؟

سردبیر در جواب گفت: یک شبه!

معلوم می شد که ترجمه اشکال دارد اما کاتیای دیلماج قسم می خورد که همه چیز را کلمه به کلمه ترجمه کرده است وبا دستپاچگی ادامه داد :- بگذارید خودم برایتان توضیح بدهم؛ قبل از انقلاب زن در ایران مثل عروسکی بود که شوهرش او را تزئین  و نوازش می کرد ؛اما الآن زنها درس می خوانند ، کار می کنند،در سیاست دخالت دارند و در عین حال به بچه ها می رسند خلاصه اینکه داخل آدم ها شده اند مثل روسیه.

خوب این شد یک چیزی! و الاّ ما فکر می کردیم ایران راه خودش را می رود واز انقلاب چیزی نصیب زنها نشده است.

همسران طلایی 

کاتیا ، مترجم ما روس است در بچگی با مادرش به ایران آمده است.الآن هفده ساله است و می خواهد با یک مرد ایرانی ازدواج کند اما قصد ندارند در ایران بمانند و می خواهند به یکاتیرین بورگ بروند جایی که  حقوق ماهانه 3000 روبل( حدوداً صد دلار) در انتظار این مهندس بیچاره است.

کاتیا با تعجب می پرسد:- شما چرا می خندید؟برای یک مرد در ایران تأمین همسر سخت تر است.اوووو چقدر باید خرج کند!طلا و جواهر و...حالا اگر چهار تا زن داشته باشد که باید برای هر کدام خانه و وسایل و لباس و....تهیه کند؛نامزد من که برای این چیزها پول ندارد.

ازداج در ایران کار پر خرجی است.برای ساده ترین جشن عروسی حداقل 200 نفر دعوت می شوند.که چیزی حدود5000 دلار هزینه بر می دارد که بر عهده داماد است البته به ندرت خانواده عروس بخشی از هزینه را تقبل می کند.روز قبل از جشن، داماد باید هدیه ها و جواهراتی که برای نامزدش خریده است به خانه او بیاورد که این نشانه آمادگی او برای شروع زندگی مشترک است.طلا نباید از 50 گرم کمتر باشد در غیر این صورت خواستگار را نمی پسندند.خلاصه مرد تا آمادگی نداشته باشد از عروسی حرفی نمی زند.میزان جوانان مجرد که توانایی مالی برای ازدواج ندارند مرتب بالا می رود.حال با این معضل چطور باید مبارزه کرد ؟معلوم نیست.صیغه راه شرعی آن است اما اخلاق اجتماعی در ایران آنرا نمی پسندد،به دختری که صیغه شده باشد به چشم روسپی نگاه می کنند .

بعد از عقد دامادهزینه های سنگینی متقبل می شود؛ به عنوان مثال اجاره آپارتمان در صورتی که خودش خانه نداشته باشد.در تهران اجاره ماهانه یک آپارتمان پنجاه متری با حال و آشپزخانه 300-200 دلار  است.قیمت آپارتمان حداقل 27 هزار دلار است.علاوه بر این دخترهای باهوش ایرانی به جای آنکه همه چیز را زیر پا گذاشته و خود را به آغوش مرد زندگی شان بیندازند، با او قرار دادی منعقد می کنند که در آن نه تنها شرایط طلاق احتمالی بلکه نحوی تقسیم اموال به دست آمده در طول زندگی مشترک قید می شود. بعضی از دختران، کم رویی را کنار گذاشته و جواهرات و لباس فراوانی سفارش می دهند.دختران تحصیل کرده که به آینده شغلی خوب فکر می کنند ، ادامه تحصیل در خارج از کشور را جزء شروط عقد قرار می دهند.

دختران سبک سری که از سر عشق و علاقه آینده گری را کنار می گذارند و عقدشان بدون شرط و شروط است ، در آینده ممکن است خون گریه کنند ؛چرا که بی هیچ حقی،از آنِ شوهر می شوند.به عنوان مثال اگر مرد به زنش از نظر اخلاقی شک داشته باشد می تواند او را از خانه بیرون کند ، تمام اموال را برای خود نگه دارد و حتی با طلاق دادن زن مخالفت کند؛ بنابراین امکان ازدواج مجدد را از زن می گیرد.تا چندی پیش مجازات زنانی که مرتکب زنا می شدند ؛قطع عضو و سنگسار شدن بود که با فشار و اعتراض گروه های پیشرو، این سنت قرون وسطایی کنار گذاشته شد. درست هم هست چه کسی می خواهد نیمی از افراد جامعه را معلول ببیند؟آنچه جالب است اینکه در ایران مردان هیچوقت مورد شک واقع نمی شوند.

لازم به ذکر است که نه شروط عقد و نه عدم آن ،از جدا شدن زنان مطلقه از فرزندانشان جلوگیری نمی کند. فرزندان در صورت طلاق با پدر می مانند؛شاید به همین دلیل خانواده ها در ایران مستحکم محسوب می شوند و آمار طلاق از زلزله هایی که در این کشور رخ می دهد بیشتر نیست.

قرآن و مسئله زن

نقطه اصلی در سیاست زنان ، مبارزه برای سرپرستی کودکان است.زمانی که آیت اله خمینی از حضور زنان در صحنه های انقلاب برای مبارزه با رژیم شاه و پیروزی انقلاب تمجید می کرد، زنان ایرانی به این فکر نیفتادند که از این امکان استفاده کنند و امروز دیگر دیر است،حکومت امروزی ایران تمایلی به سست شدن سنت های اسلامی ندارد اما زنان به هر حال دست بردار نیستند.

این فعالیت ها مورد پسند شریعت نیست که تصور می کند با پیروزی انقلاب ضعیفه ها به حقوق زیادی دست یافته و آزاد شده اند؛ حقوق و آزادی ای که از حدود تعیین شده در قرآن کمتر نیست.آنچه جالب است اینکه : در دانشکده بررسی جایگاه زنان ایرانی ،خانم های محقق با انرژی و حرارت فراوان سعی می کردند برای خبرنگاران روس ثابت  کنند که قرآن  خیلی بیشتر از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ،از زن حمایت می کند و این اختلاف مربوط به آن است که همه توانایی تفسیر درست قرآن را ندارند.با این حال پدران انقلاب اسلامی در اصلی از قانون اساسی برای زنان و مردان، حقوق یکسان سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی قائل شده اند.

به گفته فعالان جنبش زنان عملاً چنین نشده است.شهلا شرکت ناشر معروف ایرانی  ابراز تأسف می کرد که عملاً این امکان وجود ندارد که زن ایرانی رئیس جمهور شود، در مجلس هم تعداد زنان نماینده بیش از ده نفر نیست.آنهم در شرایطی که به بهانه های مختلف کاندیداهای دموکرات را حتی از رقابت های انتخاباتی محروم می کنند.

ما برای آرام کردن او توضیح دادیم که در روسیه هم وضع زنان بهتر نیست؛ به دلیلی نامعلوم رأی دهندگان از نمایندگان زن استقبال نمی کنند به جزء لوبوف سلیسکا نماینده "حذب حاکم" که یکبار در مراسمی رسمی،40 نفراز اعضاء کنگره امریکا را بوسید.اما فکر می کنم از آنجایی که روابط ایران و امریکا تیره است این تجربه به درد زنان ایرانی نخورد !

شهلا شرکت بعد از مبارزات انتخاباتی ناموفق برای راه یابی به مجلس،روی کار مجله اش متمرکز شده است ؛ مجله ای که به زنان آگاهی های سیاسی، اقتصادی و نیز مشاوره های مجانی حقوقی  می دهد.معلوم نیست به این ترتیب چگونه می توان مجله را با تیراژ بالا بیرون داد.خانم شرکت  اعتراف کرد که تأمین هزینه نشر مجله مشکل است و گاهی اوقات برای آنکه حقوق ماهانه کارمندان نشریه را بدهد مجبور می شود اتومبیل و یا موبایلش را بفروشد.اما اکثر اوقات کنار آمدن با خواست خوانندگان که علاوه بر سیاست به مقاله های سرگرم کننده در زمینه مد و تزئینات علاقمندند به کمک نشریه می آید و این اواخر توصیه های عملی جهت تنظیم خانواده و پیشگیری از ایدز. اولین بار خانم شرکت بود که برای خوانندگان نشریه توضیح داد که برای این کار در داروخانه ها کاندوم فروخته می شود و باید به مردان یاد داد که از وسایل پیشگیری استفاده کنند.

مذهبیان متحجر برای او خط و نشان کشیدند و او را مورد لعن و نفرین قرار دادند.خانم شرکت می گوید: اما آنها هیچ کاری نتوانستند بکنند ؛کشور خیلی وقت است که تغییر کرده است خود مردم اجازه نمی دهند که شرایط را به عقب برگردانند.

ثمرات انقلاب

نتوانستیم بفهمیم که مردان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی علاوه بر خسارت های مربوط به قید شروط در زمان عقد ازدواج، دیگر چه تغییراتی را پذیرفته اند.تمام توجه منابع رسمی معطوف مسئله زن است گویا وقوع انقلاب و سرنگونی رژیم شاه فقط بخاطر زنان صورت گرفته است.با این حال خوشایند است که خواهران ایرانی ما به خوبی از ثمرات انقلاب اسلامی سود جسته اند: تحصیل در دانشگاه ،آنهم به صورتی که تعداد دانشجویان دختر بیستر از دانشجویان پسر است، ورزش کردن به عنوان نوعی سرگرمی،کار که آنهم ظاهراً نوعی لذت و سرگرمی محسوب می شود چرا که زن موظف نیست حقوقش را به خانه بیاورد و هر طور که دوست داشته باشد می تواند آنرا خرج کند.بسیاری از زنان روسیه حتی خواب چنین خوشبختی را هم نمی بینند.

 جلب توجه در دختران ایرانی با مقدار آرایش روی صورت آنها ارتباط دارد.چند سال پیش جراحی پلاستیک مجاز شد.راستش باید خارجی ها را قبل از ورود به تهران توجیه کنند و الا وقتی از هر سه زن یکی با بینی باند پیچی شده در خیابان راه می رود نمی دانی چه خبر است.ظاهراً داشتن بینی مستقیم مد شده است  که با پرداخت چیزی حدود 1500 دلار در کلینیک های خصوصی بینی ها را تغییر شکل می دهند ؛ مردها هم جا نمی مانند و برای زیبا کردن نیم رخ خود وقت های قبلی طولانی مدت می گیرند.

گفته می شود که در زمینه روابط عاطفی جامعه ایران پیشرفت زیادی کرده است.اگر در گذشته جوانان تنها از طریق افراد فامیل با یکدیگر آشنا می شدند، امروز کافی است سوار ماشین شوی ویک دور بزنی! اگر پسری از دختری خوشش بیاید کافی است شماره خود را روی کاغذی یادداشت کند و از پنجره ماشین بیرون بیندازد ، اگر دختر هم از او خوشش بیاید تلفن می زند و ارتباط برقرار می شود.دیسکو جایی که روابط عاطفی جوانان شکل می گیرد در ایران وجود ندارد؛اما این موقت است. فعلاً پسران و دختران جوان بدون قصد و غرض این طرف و آن طرف پرسه می زنند و چشم می دوانند و آرام آرام رویشان باز می شود؛ حال نتیجه چه می شود فقط خدا عالم است و بس! در ظاهر همه چیز طبق عرف و اخلاق اسلامی است حتی اتوبوس ها به دو قسمت زنانه مردانه تقسیم می شوند؛مرها از در جلو و زنها از در عقب سوار می شوند.

متأسفانه آشنایی با آنچه در میان زنان ایرانی مد محسوب می شود تنها از طریق ویترین های مغازه ها ممکن است ؛زنان در مراکز عمومی حجاب دارند که عبارت است از روسری و پیراهنی بلند که معمولاً سیاه رنگ است و شلوار که باید بدن را بپوشاند.زنان ایرانی از 28 سال پیش همزمان با شروع انقلاب محجب شدند؛ حجاب نوعی وفاداری به رهبر ضد شاه انقلاب و اطرافیان وی محسوب می شد .انقلابیون شاه را به زیر کشیدند و زمانی که زنان می خواستند لباس سیاه را در آورند دیگر دیر شده بود؛امام خمینی فرمان حجاب اجباری را صادر کرد؛حتی اعتراض چند ین هزار نفره هم تأثیری نداشت و زنان با گذشت زمان به این لباس عادت کردند.اما بسیاری از آنان با حجاب خاص خود به هنرپیشه های هالیوود شبیه هستند!

به نظر می رسد که داشتن یا نداشتن حجاب برای زن ایرانی اصل نیست به گفته زهرا دختر ساده ایرانی – " برای اینکه زنی آزاد باشی برداشتن حجاب ضروری نیست مهم این است که فکر تو آزاد باشد".راستش من در ده روزی که به عنوان اسیر در هتل ، مورد پذیرایی مهمان دوستانه قرار می گرفتم ، این حقیقت را درک نکردم؛ ظاهراً باید دوباره به ایران رفت.

 

ایران (تا سال 1935 پرشیا) کشوری است که در قسمت جنوب غربی آسیا واقع شده است.از شمال با آذربایجان ،از شرق با پاکستان و افغانستان ، از غرب با عراق و ترکیه همسایه است و از جنوب به آبهای خلیج فارس و دریای عمان منتهی می گردد.مساحت این کشور یک میلیون و ششصد هزار متر مربع و جمعیت آن 65.5 میلیون نفر می باشد.نوع حکومت آن جمهوری اسلامی است . پایتخت آن تهران است. زبان رسمی کشور فارسی است.صادرات اصلی عبارت است از : نفت، میوه های خشک،مواد نفتی .واردات:تجهیزات صنعتی و پزشکی،دستگاه های برقی و الکترونیکی.سطح بیکاری 14%.تعداد دانش آموزان مدارس 7.7 میلیون نفر.تعداد دانشجویان 1.6 میلیون نفر.تعداد بیسوادان بالای 6 سال 20%( بیش از 9.5 میلیون نفر)تعداد کتابخانه های کشور 1600 با 12.5 میلیون جلد کتاب .تعداد مراکز نشر 1740،تیراژ کلی مطبوعات 110 میلیون.چای نوشیدنی ملی محسوب می شود.استفاده از نوشیدنی الکلی اکیداً ممنوع است .

 

منبع:"مسکووسکی یه نووستی" (اخبار مسکو)

1384.7.15

Hosted by uCoz